سلام پسر مامان
اين روزا حسابي شيطون شدي دو هفته پيش كه رفته بوديم سنوگرافي كامل خودت و بهمون نشون دادي مرضي جونم كلي برات ذوق كرد
وقتيم برگشتيم عكستو به همه نشون داديم
خداروشكر همهچيز خوب و نرمال بود و دكترم از وزنت راضي بود
جمعه هم با مرضي جون بابا علي و عمه نوشين اتاقتو تميز كرديم و وسايلت وچيديم
قراره گروه گروه بيان وسايلتو ببينن
ماماني با اينكهتقريبا يك ماه و دو هفته مونده تا اومدنت ولي ديگه همه خسته شدن دوست دارن زودتر روي ماهت و ببينن
تو هم برا خودت داري با خيال راحت اون تو شيطوني ميكني
راستي رفتيم با بابايي عكس بارداري هم گرفتيم گذاشتيم تو اتاقت تا وقتي بزرگ شدي ببيني مامان چه شكلي شده بود از دست تو
سیسمونی طاها جون
سلام طاها جون
مامان مرضی دیروز از قشم برگشت با کلی چیزای خوشمل و باحال ......
من که خیلی ذوق کردم تو هم با لگدایی که زدی نشون دادی که کلی ذوق کردی
ایشالا وقتی بابایی سرویس خوابتو اماده کرد اتاقتو میچینیمو عکسشو میزاریم اینجا ......
بعدشم منتظر میمونیم تا بیای و باهاشون بازی کنی ....
نمدی های طاها
ماما جون بردشون خونشون بزار کنار سیسمونی ها
اولین نبض زندگی من
سلام مامانی شبت بخیر
ساعت ۲.۴۱دقیقه بامداده .........
پسرم عزیزم امروز عصری تو یه جلسه قران که خونه پدر بزرگت بر گزار شده بود نشسته بودم وتکون های جدی تو رو با تمام وجودم احساس کردم سمت راست بودی و ضربه های خیلی ریز مثل نبظ به شکمم میزدی وکاملا احساست کردم
خوشکل مامان توکنهای تو نبض زندگی منه
